خاطره قورمهسبزیهای جاافتاده مادربزرگ و دلمههای مادر که این روزها به متاعی دستنیافتنی تبدیل شدهاند، بهانهای شد که سراغ یکی از بانوان اهل ذوق محله دلاوران برویم که با الهامگرفتن از دستپختهای مادرش، آشپزخانهای خانگی راه انداخته و دیگر خانمهای محله را هم به کار گرفته و به پخت انواع غذاهای سنتی و مدرن دست زده است. آشپزی که روش پخت تمام غذاها را با تجربه آموخته و تنها مربیاش نشریات آشپزی بوده است.
فاطمه مرادی که در آستانه چهلسالگی است ۲ سالی میشود که کار پخت غذا را در خانه شروع و این روزها با پخت سفارشها برای خودش و چند نفری از خانمهای محله ایجاد شغل کرده است.
او درباره چگونگی شروع کارش میگوید: ۲ سال پیش بود که، چون از بیکاری خسته شده و شرایط کار بیرون را نداشتم و نمیخواستم سراغ کار اداری هم بروم تصمیم گرفتم برای خودم کاری در خانه داشته باشم. کارکردن در خانه و کنار بچههابودن مزیتی است که هر کاری ندارد. تصمیم گرفتم که با ترشی شروع کنم. ترشی درست میکردم و به اطرافیان و نزدیکان میفروختم. کم کم در کار شیرینیها هم وارد شدم و دسرها را هم درست میکردم.
بههمین دلیل یک گروه مجازی راه انداختم و در آن نمونهکارهایم را گذاشتم و مشتری جذب کردم. برای جذب مشتری به مدارس هم میرفتم و نمونهکارهایم را میبردم. به خاطر طعم خوب شیرینیها کم کم سفارشها زیاد شد. یک روز همسرم گفت تو که دستپختت خوب است چرا غذا هم سفارش نمیگیری! این شد که وارد کار پخت غذا شدم و سفارش غذاهای مختلف را قبول کردم. از غذاهای سنتی مثل فسنجان بگیرید تا غذاهای فستفودی مانند پیتزا.
البته این طور نبود که تمام غذاها را بلد باشم. غذاهای سنتی را از مادر که دستپخت خوبی دارد یاد گرفته بودم، ولی غذاهای امروزی و تزئینات و ترکیبهای جدید را بلد نبودم. برای همین شروع به یادگرفتن روش پخت غذاها از روی مجلات و فضای مجازی کردم. مقدار کمی از غذا را خودم میپختم و امتحان میکردم تا به روش پخت درست و لذیذ برسم.
غذا همیشه طرفدار دارد و الان که خدا را شکر کار ما راه افتاده است، یک خانم برایم کار خرید مواد اولیه و توزیع غذا را انجام میدهد و دو خانم هم در پخت غذا کنار دستم هستند. برای اینکه از قافله عقب نمانم همیشه خودم را بهروز میکنم. نگاه میکنم که گروههای دیگر چه کارهایی انجام میدهند تا یک قدم جلوتر بوده و مشتریهایم همیشه راضی باشند. موادی که تهیه میکنم بهترین مواد است.
چیزی را میپزم که خودم هم میخورم و سعی میکنم از مواد فریزری استفاده نکنم. برای همین هم است که همیشه سفارشهایم را یک روز زودتر میگیرم که بتوانم مواد اولیه تازه تهیه کنم.
طراحی غذاها از خلاقیتهای خودم است، ولی در ترکیب غذاها زیاد نمیشود دست برد، چراکه مردم به طعم غذاها عادت کردهاند و نمیشود تغییر خاصی ایجاد کرد. مردم غذاهای شیک با مواد عالی را دوست دارند. البته خانمهای کارمند بیشتر از خانمهای خانهدار غذا سفارش میدهند.
هر کدام از غذاها سختیهای خودش را دارد، ولی غذاهای فستفودی برای من راحتتر هستند. خودم هم بین غذاها فسنجان و تهچین را بیشتر دوست دارم. تابهحال پیش نیامده است که از بیرون غذا بگیرم شاید آخرینباری که رستوران رفتم ۳-۴ سال پیش بود. بچههایم عاشق کباب و پیتزا هستند که خودم درست میکنم. برای من احترام به مشتری خیلی مهم است. برای اینکه یک وقت آمادهشدن سفارش مشتری دیر نشود از ساعت ۴ صبح بیدار میشوم و مواد را آماده میکنم.
این گاز و فضای خانه هم هر روز بعدازظهر که کار را تمام میکنیم نظافت میشود. گاهی کلاس میگذارم و به خانمها آموزش میدهم و اگر هم کسی در گروه روش پخت غذایی را بپرسد راهنمایی میکنم. کاری که با خورد و خوراک باشد همیشه پررونق است و از طرفی در ماهها و مناسبتهای مختلف غذاها و دسرهای مختلف سفارش میدهند. مثلا ماه مبارک رمضان غذاهای خاص خودش را دارد و شب چله و عید هم غذاهای دیگری. همین که میتوانم کار کنم و دست چند نفر را کنار خودم بگیرم خدا را شکر میکنم و برایم ارزش دارد.
خانم مرادی دو پسر به نامهای عرفان و امیرحسین دارد که یکی یازدهساله و کلاس پنجم و دیگری هفتساله و کلاس اول است. عرفان پسر بزرگتر خانم مرادی یکی از پایههای اصلی او در کارش است و حسابی چم و خم کارها را یاد گرفته است. عرفان درباره کار مادرش میگوید: هرکاری که بتوانم برای مادرم انجام میدهم. چون آشپزی را خیلی دوست دارم وقتی بزرگ شوم میخواهم یک آشپزخانه بزنم. الان هم پیتزا و قورمه سبزی را خودم بلدم تنهایی درست کنم.